بی شک یکی از زیباترین ویژگی های انسان، قدرت آفرینندگی و خلاقیت اوست. به کمک همین ویژگی است که انسان می تواند اهداف آرمان گرایانه ی خود را تحقق بخشد و توانایی های خود را شکوفا سازد. برخی افراد می پندارند که خلاقیت، خصوصیت ذاتی شمار معدودی از انسان هاست که با این توانایی متولد می شوند. در صورتی که ثابت شده است این استعداد در نوع بشر به اندازه حافظه عمومیت دارد و می توان آن را با کاربرد اصول و روش های معین، پرورش داد. خلاقیت در بین کودکان امری همگانی است در حالی که در بین بزرگسالان تقریبا وجود ندارد. این کودکان آنهایی هستند که هنوز تحت تاثیر تعلیم و تربیت متعارف قرار نگرفته اند و به نحو ویژه ای خلاق و کاوشگرند. اما چه باید کرد که خلاقیت کودکان و نوجوانان محدود نگردد.
موانع خلاقیت را در یک دسته بندی کلی می توان به دو دسته تقسیم کرد: موانع فردی و موانع اجتماعی
-
عوامل فردی
برخی عوامل فردی که باعث عدم رشد خلاقیت می شوند عبارت اند از: عوامل روانی، فیزیولوژیک و بیولوژیک. عوامل زیستی چندان مهم به نظر نمی رسند و بیشتر یک بهانه اند تا واقعیت، زیرا بسیاری از افرادی که در ارتباط با خلاقیت پژوهش کرده اند به این نکته اذعان دارند که خلاقیت و تفکر خلاق بر مبنای نبوغ نیست، بلکه بر فرآیندهای عادی تفکر استوار است.
در ارتباط با عوامل فیزیولوژیکی یا جسمی هم اگرچه ممکن است برخی افراد دارای یک نقص جسمانی از انجام برخی کارها باز بمانند، اما عمومیت ندارد و افرادی را مشاهده می کنیم که با داشتن نقص جسمانی به درجات بالای خلاقیت در کار و رشته ی خود دست یافته اند، مانند بتهوون آهنگساز معروف که کر بوده است یا جان میلتون شاعر انگلیسی و رودکی پدر شعر فارسی که نابینا بوده اند.
بنابراین در دسته ی موانع فردی، تنها موانعی که از بقیه مهم تر به نظر می رسند، موانع روانی اند که لازم است مربیان و والدین نسبت به آنها توجه لازم را داشته باشند و تا حد امکان این موانع را کاهش دهند.
برخی از موانع روانی که در رشد خلاقیت تأثیر دارند، عبارت اند از:
- عدم اعتماد به نفس
- ترس از شکست
- عادت
- تصور منفی از خود
- پیروی از عقاید و سنت های منسوخ
- نداشتن انعطاف پذیری
- اعتقاد به ارثی بودن خلاقیت
- استراحت طلبی و مسامحه کاری
- عدم تحمل ابهام و تضاد
- کم رویی و خجالتی بودن
- عدم تمرکز ذهنی
- نداشتن مقاومت و پشتکار
- تجارب گذشته و مفروضات نادرست
- تمایل به همرنگی و همسویی
- متعهد نبودن
- ترس از تحقیر و تمسخر
-
موانع اجتماعی
یکی از دلایل این امر که ما هر چه بیشتر رشد می کنیم، خلاقیتمان کمتر می شود، آن است که قربانی فرهنگ، رسوم اجتماعی و عاداتی می شویم. در نتیجه ی تجارب و تحصیل، خصوصیاتی در ما ایجاد می شود که طرز تفکر ما را به سوی جمود می کشاند. به طور کلی عوامل اجتماعی مؤثر در خلاقیت را می توان به صورت زیر برشمرد:
- خانواده
- مدرسه
- گروه های اجتماعی که فرد در آن ها عضویت دارد، مثل تیم ورزشی، انجمن ها، گروههای مذهبی و …
خانواده: از عوامل مهمی که در رشد و پرورش تفکر و رفتار خلاق می تواند نقش مثبت یا منفی داشته باشد، خانواده و نحوه ی برخورد و رابطه ی اعضای آن با فرد است. به عنوان مثال در خانواده ای که به کودک تا حدی استقلال داده می شود و این عقیده وجود دارد که فرزندان حق دارند در مورد مهمی مسایل با والدین خود مؤافق نباشند و همچنین فکر نمی کنند که کودک در مقابل تمام مشکلات کوچک باید مورد حمایت قرار بگیرد و لذا تا انجا که امکان دارد به او آزادی عمل داده می شود و او را تشویق می کنند تا عقاید و نظراتش را ابراز کند و در مورد سؤالاتی که کودک می پرسد تا حد امکان او را راهنمایی و تشویق به یافتن پاسخ می کنند. در چنین خانواده ای خلاقیت رشد می کند و قدرت آفرینندگی و حل مسایل و مشکلات در کودک شکوفا می شود. در مقابل خانواده ای هستند که هرگز به کودک آزادی عمل نمی دهند، به طوری که در مورد کوچک ترین مسایل و کارها باید نظر والدین را بپرسد. در چنین خانواده ای علاقه و استعداد کودک فدای خواست والدین می شود و آنها هستند که برای کودک برنامه ریزی می کنند و تصمیم میگیرند و او باید بدون چون و چرا اجرا کند. به سؤالات و کنجکاوی های کودکانه اهمیت نمی دهند و از او میخواهند مانند افراد بزرگسال و عاقل باشد و….
توجه خانواده ها به نکات زیر شاید بتواند مشکل را حل کند:
- تاکید بیش از حد والدین بر هوش و حافظه کودک: بسیاری از پدرها و مادرها، ناخواسته کودک خود را فقط با هدف تقویت مهارت های حافظه ای و انباشتن ذهن وی از اطلاعات عمومی، تربیت و هدایت می کنند و برای حافظه و هوش کودک اهمیتی بیش از حد قایل می شوند. این گروه از والدین بدون در نظر گرفتن این اصل تربیتی مهم که تنها اطلاعات عمومی و داشتن حافظه ی قوی برای تعامل، رشد فکر و باروری استعدادهای کودک کافی نیست، با پایه قرار دادن هوش و حافظه ی کودک، از پرورش سایر ظرفیت های ذهنی و روانی کودک خود که مهم ترین آنها تفکر خلاق است، غافل می مانند.
- ایجاد رقابت میان کودکان: معمولا رقابت میان کودکان زمانی به وجود می آید که نخست نوعی ارزیابی و رتبه بندی توسط والدین وجود داشته باشد. دوم اینکه پاداش یا جایزه ای در میان باشد. به طور معمول، اگر بچه ها احساس کنند که کار آنها توسط والدین مورد ارزش گذاری قرار خواهد گرفت یا به بهترین کار جایزه و پاداش تعلق میگیرد، بیش از آنکه به انجام بهتر کار بیندیشند، به کسب آن جایزه فکر می کنند. ضمن اینکه گاهی این رقابت ها به ستیزه جویی و درگیری میان کودکان تبدیل می شود و باعث می گردد تا آنها نتوانند از توانایی ها و استعدادهای واقعی خود استفاده کنند.
- تأکید افراطی بر جنسیت کودکان: تأکید بر جنسیت کودک و تمایز قایل شدن زیاد میان دختر و پسر، از شمار موانع مهم رشد خلاقیت در برخی از خانواده هاست.
- قرار دادن قوانین خشک و دست و پاگیر در خانه: بسیاری از والدین برای کودک خود قوانین و مقررات خشک و محدود کننده ای مانند مقدار ساعات درس خواندن در روز، رأس ساعت معین خوابیدن، استفاده از لوازم خاص و… وضع می کنند. ایجاد کردن چنین شرایطی در منزل و پافشاری بر رعایت آنها توسط کودکان، سبب می شود کودک به تدریج به تکراری رفتار کردن عادت کند. باید توجه داشت که رفتارهای تکراری، دشمن خلاقیت اند.
- انتقاد مکرر از رفتارهای کودک: ارزیابی پی در پی رفتارهای کودک و زیر ذره بین قرار دادن او و انتقاد از کارهایش در خانواده، آزادی، امنیت خاطر و اعتماد به نفس کودک را مختل می سازد. و ترس از اشتباه را در او تقویت می کند. این ترس چنانچه در کودک حالت مرضی پیدا کند، جرأت بیان هرگونه اندیشه ی جدید یا انجام کارهایی را که در عین خلاق بودن احتمال وجود اشتباه نیز در آنها وجود دارد، در کودک از بین می برد و به این ترتیب خلاقیت کودک که لازمه اش داشتن آزادی و امنیت خاطر در محیط خانواده و خطرپذیری و عدم ترس از اشتباه است، با مانع روبه رو می شود.
- بی توجهی به تخیل کودکان: تخیلات کودک را نباید بیهوده شمرد، چون تخیل پایه خلاقیت اوست. اگر رؤیاها و تخیلات کودک مورد بی توجهی و تمسخر قرار گیرد یا توسط والدین بیهوده انگاشته شود، در واقع سرچشمه های خلاقیت او خشک می گردد. محکوم کردن خیالپردازی کودک و وادار نمودن او به واقع بینی بیش از حد در خانواده، نگرش و شیوه ای است نه چندان درست و برای بذر حساس و آسیب پذیر خلاقیت کودک، آفتی مهلک به شمار می رود.
- عدم شناسایی علایق درونی کودک: بسیاری از کودکان، به ویژه در سنین پایین، از کشش ها و گرایش های خود نسبت به موضوعات و پدیده ها اطلاع واضحی ندارند. یا اینکه نمی توانند آن را به زبان بیاورند. این نکته در رشد خلاقیت کودک، بسیار مهم است. خانواده هایی که نسبت به این موضوع بی تفاوت اند و سعی نمی کنند انگیزه ها و موضوعات مورد علاقه ی کودک خود را شناسایی و کشف کنند، ناخواسته فرصت های زیادی را برای رشد خلاقیت کودک از وی سلب می کنند.
- بی توجهی به حس شوخ طبعی در فضای زندگی خانوادگی: شوخ طبعی از ویژگی های مهم خلاقیت در محیط منزل به شمار می رود، زیرا به طور مستقیم به رشد خلاقیت کودک کمک می کند. در خانواده هایی که فضای زندگی آنها خشک، رسمی و جدی است، زمینه ای برای بروز حس شوخ طبعی کودک به وجود نمی آید و در نتیجه در چنین محیطی بسیاری از کشش های خلاقانه ی کودک پنهان می ماند.
- تحمیل نقش بزرگسال به کودکان: بسیاری از والدین علاقمندند که کودک آنها سریعاٌ رشد کند و کودکی خود را پشت سر بگذارد. آنها گاهی برای شتاب بخشیدن به این امر، سعی می کنند با کودک خود مانند بزرگسالان رفتار کنند و به تبع آن از کودک خود توقع ایفای نقش هایی بزرگتر از محدوده ی سنی آنها را دارند. تحمیل نقش های کاذب بزرگسالی به کودکان، روند رشد اجتماعی آنان را مختل ساخته، سبب پدید آمدن رفتارهای نابهنجار و ساختگی در آنها می شود و همین امر بسیاری از استعدادهای خلاق دوران کودکی را از بین می برد.
نوروفیدبک چیست؟
یکی از برترین روشهای درمان بیش فعالی، عدم تمرکز و افزایش توان ذهن و به دست آوردن حافظهای قوی که در نهایت موجب افزایش یادگیری می شود استفاده از خدمات نوروفیدبک است.
در مرکز مشاوره و آموزش آگاهانه با استفاده از برترین خدمات و نوین ترین ابزارهابه وسیله ی آخرین متدهای علم پزشکی شما در بالا بردن سطح عملکرد ذهن تان یاری میکنیم.
با ما تماس بگیرید