زندگی در چشمبههمزدنی میگذرد و ناگهان میبینیم به جایی که میخواستهایم نرسیدهایم! هرروز مانند روز قبل سپری میشود. اینطور نیست که هرروز اتفاقات ناخوشایند بیفتد. اما آنچنان هم که باید از زندگی راضی نیستیم. گاهی نفسی عمیق میکشیم و درباره روزهای بهتر رؤیاپردازی میکنیم. اگر اینها برایتان آشناست، میخواهید وضعیت را تغییر بدهید و بهدنبال رضایت از زندگی هستید، همراه ما باشید؛ این مطلب به دردتان میخورد.
خیلی وقتها با خود فکر میکنیم که «کاری ندارد!» هنوز خیلی از زندگی مانده و همیشه میتوانیم وضعیت را تغییر دهیم. اما در گذر زمان احساس میکنیم در زندگیای که نمیخواستهایم گیر افتادهایم!
چنین نیست که ناگهان اسیر این وضعیت شویم. این مسئله بهآهستگی اتفاق میافتد. نمیتوانیم بگوییم در آن لحظه یا آن روز خاص زندگیمان از مسیر اصلیاش منحرف شد. این اتفاق بدون اینکه متوجه باشیم افتاده است.
اکنون به اینجا رسیدهایم و ۲ انتخاب داریم. همین وضعیت را ادامه دهیم یا مسیری متفاوت را امتحان کنیم. اگر گزینه دوم را انتخاب میکنید، میتوانید با چند پرسش مهم روشن کنید که گام بعدیتان چه باید باشد. قرار نیست زندگیتان پس از خواندن این مطلب بهشکلی جادویی تغییر کند. اما برای تغییر شروعی خوب است! شاید این مطلب بهخودیخود مهم نباشد اما آنچه پس از خواندن آن انجام میدهید یا انجام نمیدهید بیتردید مهم است.
این زندگی شماست. در اندیشیدن به این پرسشها با خودتان روراست باشید و ببینید پاسخ آنها شما را به کجا میرساند.
۱. ادامه شغل کنونی چه تأثیری بر زندگیتان دارد؟
روش کسب درآمد بیتردید اهمیت بسیار دارد. زمان باارزشترین دارایی انسان است. پس شغل ما مهم است زیرا زمان زیادی را با کارکردن سپری میکنیم.
اعتقاد چندانی ندارم که آدم باید عاشق شغلش باشد. اما معتقدم بدون هدف کارکردن سطحی از ارزشآفرینی و لذت است که بهراستی آسیبرسان است.
اگر شغلتان مایه سایش روحتان باشد، تأثیر آن در دیگر بخشهای زندگی آشکار میشود. یا خودتان متوجه این تأثیر میشوید یا دیگران شما را متوجه آن میکنند.
فاصله چشمگیر شغلتان با ارزشهای بنیادینتان موضوعی مهم است که باید به آن توجه کنید. وضعیت را بررسی کنید. آیا با انتقال به ادارهای دیگر امکان بهبود وضعیت وجود دارد؟ آیا لازم است شغلتان را ترک و از نو آغاز کنید؟ آیا امکان ادامه تحصیل را دارید؟ چه گزینههایی پیش رویتان است؟
۲. آیا وضعیت سلامتیتان اوضاع را بهتر میکند یا دشوارتر؟
تغذیه سالم و ورزش کردن مشکلات زیادی را برطرف میکند اما ما اغلب به چیزهای دیگر روی میآوریم!
اگر جسمتان سالم نباشد، ذهنتان هم سلامتیاش را از دست میدهد. نمیتوانید جسم و ذهن را از هم جدا کنید. فعالیت جسمی نقشی مهم در رهایی از مشکلات روحی ازجمله افسردگی دارد. نقطه مقابل افسردگی خوشحالی نیست بلکه پویایی است.
آیا سکون و ایستایی ذهنیتان به سکون جسمیتان ارتباط دارد؟ احتمالا پاسخ مثبت است. از خودتان بپرسید برای بهبود سلامتیتان چه میتوانید انجام دهید؟ با گامهای کوچک و شدنی شروع کنید. در نظر همه ما، تلاش برای حفظ سلامتی امری بدیهی است اما اغلب بهبود اوضاع زندگی در گرو انجام همین امر بدیهی است!
۳. آخرین باری که از ناحیه امنتان خارج شدید کی بود؟
آیا خارج از روال همیشگی زندگی، کاری نمیکنید؟ آخرین باری که سعی کردید مهارت جدیدی یاد بگیرید کی بود؟ آخرین باری که تصمیم گرفتید و آنچه در ذهنتان بود به زبان آوردید چه زمانی بود؟ همان طور که پیشتر گفتم، سکون ناشی از رویدادی دردناک نیست بلکه نتیجه بیعملی پیوسته در درازمدت است.
ما به ضربالمثل «احتیاط بهتر از پشیمانی است» زیادی دل خوش کردهایم: درست است که از شغلمان متنفریم ولی دستکم میدانیم با چه سروکار داریم. هرچند دیگر احساسی به همسرمان نداریم ولی ادامه زندگی مشترک آسانتر از شروع دوباره و آشناشدن با آدمهای تازه است.
به این فکر کنید که چه زمان درازی را در ناحیه امنتان سپری کردهاید. آغاز حرکت و اقدامکردن سادهتر میشود وقتی متوجه میشویم پاسخ این سؤال سالها، دههها و، حتی بدتر، تمام زندگی است.
۴. چه میشود اگر همین زندگی را ادامه دهید؟
اگر به همین شکل ادامه دهید، زندگیتان پس از ۵، ۱۰ یا ۲۰ سال چگونه خواهد بود؟ از چیزی که میبینید خوشتان میآید؟ ما بهسادگی اسیر روزمرگی میشویم و دورنمای زندگی را فراموش میکنیم.
هر زمان که ممکن باشد، دورنمای زندگی را تصور و به خودتان یادآوری کنید که چرا این کارها را انجام میدهید. هروقت احساس میکنید در شغلتان بهکندی پیش میروید، وقتی باید کارهای دشواری را برای رسیدن به اهداف خود انجام دهید، هر زمان اوضاع خوب نیست و دلتان میخواهد زیر گریه بزنید و همهچیز را متلاشی کنید، دورنمای زندگی را تجسم کنید.
معمولا دورنمای زندگی ارزشمندی که با گذر از دشواریها خواهیم داشت، در مقایسه با زندگی تلفشده، باعث میشود با توان بیشتری به جلو گام برداریم.
۵. آیا از توانمندیهایتان بهره میگیرید؟
چه قابلیتهایی دارید؟ مهارتها و استعدادهای شما کداماند؟ چقدر از این توانمندیهایتان استفاده میکنید؟ آیا حرفه و مسیر شغلی شما با توانمندیهایتان همخوان است؟
بهتر است شغلی داشته باشیم که عملکردمان در آن، دستکم تااندازهای، خوب باشد. وقتی اینگونه نباشد، ۲ مشکل پیش میآید: نخست اینکه معیارمان برای کیفیت، احتمالا سطحی متوسط خواهد بود و دوم اینکه شاد و مشتاق نخواهیم بود زیرا اشتیاق از توانمندی برمیآید.
روشن است که برای پول درآوردن میتوانیم خودمان را به انجامدادن کاری مجبور کنیم. اما تلاش برای انجامدادن پیوسته کاری که برایش ساخته نشدهایم به ما آسیب میرساند و در درازمدت سلامت روان را به خطر میاندازد.
۶. از چه چیزهایی متنفرید؟
شاید شناسایی چیزهایی که دوست داریم ساده نباشد. در مقابل، شناسایی چیزهایی که دوست نداریم و از آنها اجتناب میکنیم سادهتر است. خوب است بتوانیم چیزهای منفی را از زندگیمان حذف کنیم. آدمها با چیزهایی که دوست ندارند کنار میآیند تا به چیزهای بهتری برسند. به عبارتی، ما با الف کنار میآییم تا به ب برسیم!
من شغلی داشتم که از آن متنفر بودم. بعد از ۶ ماه از آن شغل استعفا دادم. خودآگاهی باعث شد ادامه ندهم. من با شغلهای ناخوشایندی کنار آمدهام. اما زندگی کوتاهتر از آن است که به انجامدادن کاری بگذرد که بهراستی از آن متنفریم. بااینحال، آدمهای زیادی چنین میکنند!
تحملکردن کاری که از آن متنفریم چه نفعی میتواند داشته باشد؟ به نظرم، پاسخی قابلقبول برای این پرسش وجود ندارد. شما چه فکر میکنید؟
۷. اگر ۶ ماه از زندگیتان باقی مانده باشد، چه میکنید؟
همین حالا میتوانید زمانتان را با کاری که دوست دارید سپری کنید. عاشق نوشتن هستید، پس بنویسید. یادگیری را دوست دارید، پس یاد بگیرید. من عاشق خانوادهام هستم. اگر پولدار شوم، احتمالا بیشتر سفر میکنم اما دوست دارم بیشتر زمانم را با کسانی بگذرانم که دوستشان دارم و به شغلی مشغول باشم که عاشقش هستم.
من همین حالا هم به آرزویم رسیدهام. من از کاری که عاشقش هستم پول درمیآورم. هنوز به قله نرسیدهام اما این مهم نیست. اگر همین فردا بمیرم، دستکم میتوانم بگویم تلاشم را کردم.
اگر به شما بگویند زمانتان برای زندگی دارد تمام میشود، همینطور نمینشینید تا لحظه مرگ فرارسد، بلکه همه کارهایی را که به تأخیر انداختهاید انجام میدهید. به سراغ عزیزانتان میروید و تا میتوانید کنارشان میمانید. احتمالا بهسرعت درمییابید چه چیزهایی برایتان مهماند و در راستای آنها اقدام میکنید.
یکی از بهترین راهها برای خروج از سکون یادآوری این حقیقت است که ما انسانها بهراستی نمیدانیم چقدر برای زندگیکردن زمان داریم!
۸. از چه میترسید؟
من میترسم فریبکار بهنظر برسم. از پذیرفتهنشدن و خجالت زدگی میترسم. از عدماطمینان میترسم. از ریسک پذیری میترسم. شما چطور؟ احتمالا ما به این دلایل از تغییر خوشمان نمیآید. ما انسان هستیم و انسانها معمولا از چنین چیزهایی میترسند. طبیعت ما چنین است. در طبیعت ما نیست که بهدنبال رؤیاهایمان برویم! ما بهطور طبیعی بهدنبال ادامه نسلمان هستیم. بنابراین، تلاش میکنیم آنقدر زنده بمانیم که در این کار موفق شویم و این دو، یعنی پیگیری رؤیاها و ادامه نسل، با هم همخوان نیستند!
با آگاهی از این حقیقت، به ریشه ترس از تغییر میرسیم. در دنیا ۲ جور آدم وجود دارد: آدمهایی که با ترسهایشان روبهرو میشوند و آدمهایی که از ترسهایشان فرار میکنند. تفاوت کیفیت زندگی این آدمها از زمین تا آسمان است! همه ما چیزی برای ترسیدن داریم. رویارویی با ترسهایمان و تلاش برای پیشروی جسارت میخواهد.
آیا آنچه پیش رویتان است بهراستی ترسناک است یا اینکه این هراس زاییده ذهنتان است؟ آیا دیگران در موقعیت مشابه مانند شما پا پس میکشند یا پیش میروند؟ اگر کسانی هستند که پیش میروند پس شما هم میتوانید با ترستان روبهرو شوید و مانند آنها به پیش بروید.
۹. نخستین گامتان چه میتواند باشد؟
مایه خوشحالیست اگر تنها یک گام کوچک بهسوی زندگی بهتر بردارید. بهتازگی، پس از خواندن کتاب «۱۲ قانون زندگی» نوشتهٔ «جردن پترسون» (Jordan Peterson)، با پیروی از یکی از قوانین تصمیم گرفتم که همیشه اتاقم را مرتب نگه دارم (پیش از اینکه از دنیا ایراد بگیرید خودتان را اصلاح کنید). من از جنبههای مختلف آدم موفق و کارآمدی هستم اما به نظم بیشتری در زندگیام نیاز دارم. زیرا بینظمیام مشکلات زیادی برای من ایجاد میکند.
این مبارزهای طولانی است که من در آن بازنده نخواهم بود و نشانه آن است که چطور جنبههای مختلف زندگیام –کسب و کار، رابطه عاطفی، حرفه، برنامه ریزی ها و همه زندگیام- را بهتر سازماندهی خواهم کرد و این درست همان هدف نهاییام است.
کار را با مرتب نگهداشتن اتاقم شروع میکنم چون گامی کوچک و شدنی است. این یکی از مهمترین چیزهایی است که از کتاب یاد گرفتم. کارهای خردی که انجام میدهیم در درازمدت زندگی ما را تغییر میدهند. این کارهای جزئی میتوانند به ساخت کاخ موفقیت یا زندان ترس و تردید بینجامند.
بهجای اینکه ناآگاهانه آجرها را بردارید (مانند خیلیهای دیگر)، آجرتان را با آگاهی انتخاب کنید، بهاندازهٔ کافی سیمان بریزید و محکم سر جایش بگذارید. سپس به خودتان تبریک بگویید!
نوروفیدبک چیست؟
یکی از برترین روشهای درمان بیش فعالی، عدم تمرکز و افزایش توان ذهن و به دست آوردن حافظهای قوی که در نهایت موجب افزایش یادگیری می شود استفاده از خدمات نوروفیدبک است.
در مرکز مشاوره و آموزش آگاهانه با استفاده از برترین خدمات و نوین ترین ابزارهابه وسیله ی آخرین متدهای علم پزشکی شما در بالا بردن سطح عملکرد ذهن تان یاری میکنیم.
با ما تماس بگیرید
۹ سوالی که برای تغییر مسیر زندگی باید از خودتان بپرسید
آگاهانه
سبک زندگی
منبع: چطور