Skip to main content

ذهن، ابزار فوق‌العاده قدرتمندی است، اما با این‌حال فقط یک ابزار است و اگر جایگاهی فراتر از ابزار به آن داده شود؛ می‌تواند بسیار مخرب و خطرناک باشد. همان‌طور که گفته شده «ذهن یا خدمتکاری است عالی و یا اربابی بی‌رحم». بسیاری از مشکلات امروزی بشر ازجمله اضطراب‌ها، ترس‌ها، نگرانی‌ها و تشویش‌ها که عامل بسیاری از بیماری‌های متعدد روانی و جسمانی هستند، ناشی از استفاده‌ی نادرست از ذهن است. با تمام اهمیتی که این ابزار فوق‌العاده قدرتمند در زندگی ما دارد، ما نه با یک دفترچه راهنمای استفاده از ذهن متولد می‌شویم و نه روش استفاده از آن را در خانواده و مدارس آموزش می‌بینیم. در این مقاله، به بررسی راهکارهایی می‌پردازیم که می‌تواند ما را بر ذهن‌مان مسلط سازد و برای غلبه بر مشکلات و دستیابی به آرامش و سرور درونی به ما کمک کند. پس بیایید ببینیم که چگونه بر ذهن خود مسلط شویم.

 

شما ذهن‌تان نیستید

مولوی می‌گوید: «ای برادر تو همه اندیشه‌ای!» و دکارت، فیلسوف بزرگ فرانسوی، نیز گفته است: «می‌اندیشم، پس هستم». این سخنان القاگر این باور است که ما همان اندیشه و محتوای ذهن‌مان هستیم، اما این تفسیری محدود و ناقص از این بیانات است. ما موجودی هستیم که اندیشیدن جزئی از قابلیت‌های ماست، اما هستیِ ما فراتر از ذهن و اندیشه است. تعیین هویت خود با ذهن می‌تواند ما را از وجود و هستی حقیقی خویش غافل کند و مشکلات بسیاری را برای‌مان به‌وجود آورد.

اگر هویت خود را با ذهن تعیین کنیم، در عمل به بردگی آن درمی‌آییم. تعیین هویت با ذهن و تفویض قدرت هدایت زندگی به آن، باعث می‌شود که افکار خودبه‌خودی، ما را بازیچه‌ی خود قرار دهند. به‌همین‌دلیل است که امروزه وسواس فکری (افکار خودبه‌خودی و غیرقابل‌کنترل) به یک بیماری عمومی در جوامع تبدیل شده است. ناتوانی در جلوگیری از اندیشیدن، مصیبتی هراس‌انگیز است، اما ما این موضوع را تشخیص نمی‌دهیم، به این دلیل که تقریبا همه از آن رنج می‌برند، پس به‌نظر عادی و متعارف می‌آید. این همهمه‌ی بی‌وقفه‌ی ذهنی، ما را از درک حوزه‌ی آرامش درونی باز می‌دارد، آن حوزه‌ای که از هستی حقیقی جدایی‌ناپذیر است. تعیین هویت با ذهن، پرده‌ی تیره‌ای از مفاهیم، برچسب‌ها، تصاویر، واژه‌ها، داوری‌ها و معانی را خلق می‌کند که ما را از درک و تجربه‌ی هستی در لحظه، محروم می‌کند. این پرده میان ما و سایر موجودات حائل شده و توهم جدایی ما از بقیه هستی را ایجاد می‌کند.

 

 

کنترل دست چه کسی است؛ شما یا ذهن‌تان؟

آیا می‌توانید به دلخواه خود از ذهن‌تان استفاده کنید؟ و هرگاه خواستید آن را خاموش کنید؟ آیا شما از ذهن‌تان استفاده می‌کنید یا برعکس؟ آیا قادر به کنترل کامل ذهن‌تان هستید؟

اگر قادر به کنترل ذهن‌تان نیستید، پس این ذهن شماست که کنترل‌تان را دراختیار دارد. دراین‌صورت، ما ناآگاهانه با ذهن تعیین هویت می‌کنیم و حتی به این حقیقت آگاهی نداریم که برده‌ی آن هستیم. دراین‌حالت، ذهن بسیار مخرب می‌شود و این ما نیستیم که به‌طور نادرست از ذهن استفاده می‌کنیم، بلکه ما اغلب آن را اصلا به‌کار نمی‌گیریم. برعکس، ذهن ما را به‌کار می‌گیرد. فردی که ذهن او را کنترل کند و قادر نباشد افکارش را متوقف کند، در جدایی آشکار از هستی حقیقی، در دنیایی دیوانه‌وار از مشکلات و کشمکش‌ها زندگی می‌کند، اما درصورتی‌که شما ارباب ذهن‌تان باشید، در حالت «حضور در اکنون» خواهید بود. دراین‌حالت حضور، در حس یگانگی با هستی و در آرامش به‌سر می‌برید. یگانه‌بودن در زندگی در وجوه ظاهری جهان، همراه با درونی‌ترین حقیقت وجودی خویش، که همانا هستی محض است. حالت حضور در لحظه، نه تنها پایان رنج و کشمکش دائمی درونی و برونی، بلکه پایان بردگی انسان‌ها از بی‌وقفه‌اندیشیدن است که به معنای رهایی و آزادی از سلطه‌ی ذهن است، اما چگونه به این حالتِ حضور برسیم؟

 

 

۱. مراقبه‌ی ذهن: افکار خود را نظاره کنید

خوشبختانه ما می‌توانیم از بردگی ذهن آزاد شویم. راه‌حل این است که از همین لحظه شروع کنیم به شنیدن صدایی که در سرمان درحال حرف‌زدن است. به هر نمونه‌ی تکراری اندیشه به‌طور ویژه توجه کنید. به نوارهای صوتی-تصویری قدیمی که سال‌های سال در سرمان درحال پخش است، گوش بسپارید و به‌طور دقیق به آن نگاه کنید. بی‌طرفانه به صدای ذهن‌تان گوش دهید، نه قضاوت کنید و نه محکوم نمایید.

وقتی که ذهن خود را مراقبه می‌کنید، به‌زودی متوجه می‌شوید که «صدایی وجود دارد و من به آن گوش می‌کنم، آن را مراقبه می‌کنم». این همان ادراک «من حقیقی» خودتان است. درک حضور خودتان، دیگر یک اندیشه نیست بلکه از ورای ذهن نشأت می‌گیرد. ذهن، صرفا یک وسیله و یک ابزار است و باید برای وظایف خاصی مورد استفاده قرار گیرد و زمانی‌که وظیفه‌اش به اتمام رسید، باید آن را متوقف کنیم. حقیقت این است که ۸۰ تا ۹۰ درصد فکرهای بیشتر مردم نه تنها تکراری و بی‌فایده، بلکه کاملا مضر هستند. به‌همین‌دلیل، ذهن خودکار عامل اصلی نگرانی، اضطراب، کمبود انرژی، سرزندگی و آرامش است.

 

 

۲. خود حقیقی‌تان را فراسوی اندیشه‌ها کشف کنید

مانی‌که ذهن خود را مراقبه می‌کنید و به اندیشه‌ای گوش می‌دهید، شما نه فقط به اندیشه، بلکه به خودتان به‌عنوان شاهد اندیشه، آگاهی دارید. اینجاست که بعد جدیدی از «خودآگاهی» آغاز می‌شود. هم‌زمان که به اندیشه گوش می‌دهید، حضور آگاه را احساس می‌کنید، درونی‌ترین خویشتن‌تان در ورای اندیشه؛ همان‌گونه که بوده است. دراین‌صورت، اندیشه تسلط خود را بر شما ازدست می‌دهد و خیلی سریع آرام می‌گیرید، زیرا دیگر ذهن را به‌عنوان وسیله‌ی تعیین هویت، تقویت نمی‌کنید. این آغازی برای پایان‌بخشیدن بر اندیشیدن ناخواسته و غیرارادی است.

وقتی که اندیشه آرام می‌گیرد، شما به‌طور ناپیوسته، جریان خلأ ذهنی و حالت «عدم ذهن» را تجربه می‌کنید. در ابتدا خلأها کوتاه خواهند بود، اما به‌مرور طولانی‌تر خواهند شد. زمانی‌که این خلأها روی می‌دهند، شما نوع خاصی از آرامش و صلح را در درون‌تان احساس می‌کنید. این آغاز، حالتِ فطری احساس یگانگی با هستی است که اصولا توسط ذهن، غیرقابل‌درک است.

 

 

۳. حالت عدم ذهن و یگانگی با هستی را تجربه کنید

با تمرین بیشتر مراقبه‌ی ذهن، به‌مرور احساس آرامش و صلح عمیق‌تری خواهید داشت. درحقیقت، هیچ انتهایی بر ژرفای آن وجود ندارد. شما شعف و سرور عمیق درونی را تجربه می‌کنید. در این حالتِ یگانگی معنوی، شما بسیار هوشیارتر و آگاه‌تر از حالت هویت ذهنی هستید. این یگانگی معنوی، ارتعاش موج عظیم انرژی را که به اندام ما حیات می‌بخشد، افزایش می‌دهد. هرچقدر که بیشتر به حوزه‌ی عدم ذهن فرو بروید، حالت آگاهی محض را بیشتر تجربه می‌کنید. دراین‌حالت، حضور خویشتن‌تان را با چنان سروری احساس می‌کنید که تمامی اندیشه، تمامی هیجانات، جسم مادی شما و تمام جهان خارج کم‌رنگ می‌شود و تسلط خود را بر شما از دست می‌دهد.

 

 

۴. تمام توجه خود را بر اکنون متمرکز کنید

به‌جای مراقبه‌ی ذهن، می‌توانید با جهت‌دادن کانون توجه خود به «اکنون»، به‌سادگی خلأ ذهنی به‌وجود آورید. فقط باید به‌شدت نسبت به لحظه‌ی حال هوشیار باشید. با این کار، شما آگاهی را از فعالیت ذهن منحرف می‌کنید و خلأ عدم ذهن را ایجاد می‌کنید. حالتی که در آن بسیار هوشیار و آگاه هستید، اما نمی‌اندیشید و ذهن کاملا آرام است.

 

 

۵. به فعالیتی که درحال انجام آن هستید، تمرکز کنید

در زندگی روزمره می‌توانید هر فعالیت عادی و روزمره را به‌عنوان هدف انتخاب کنید و با توجه‌ کامل به آن فعالیت، نوعی مراقبه‌ی ذهن را تمرین کنید. برای مثال اگر درحال بالا یا پایین‌رفتن از پله‌های خانه یا محل کارتان هستید، به هر قدم، به هر حرکت، حتی به تنفس‌تان به‌دقت توجه کنید. کاملا در لحظه حضور داشته باشید. یا وقتی دست‌تان را می‌شویید، به تمام دریافت حسی این کار توجه کنید: صدا و لمس آب، حرکت دست‌تان، رایحه‌ی صابون و غیره. در انجام هر کار روزمره‌ی دیگر، این حالت حضور را حفظ کنید. به سکوت و حقیقت نیروی حس حضور در لحظه آگاه شوید. تنها معیار مسلم که به‌وسیله‌ی آن می‌توانید موفقیت‌تان را در این تمرین، اندازه بگیرید، درجه‌ی آرامشی است که در درون‌تان احساس می‌کنید.

 

 

۶. بر کالبد درونی خود تمرکز کنید

یکی از روش‌های بسیار مؤثر متوقف‌ساختن ذهن، تمرکز و مراقبه بر کالبد درونی است. برای این منظور، توجه خود را به درون جسم‌تان هدایت کنید و آن را از درون احساس کنید. آیا زنده است؟ آیا حیات در دست‌ها، بازو‌ها، پاها، کف پاها، در شکم و سینه‌تان وجود دارد؟ آیا می‌توانید میدان انرژی پیچیده‌ای را که کالبد شما را فراگرفته و به هر عضو و به هر سلول، حیاتی مرتعش می‌بخشد، احساس کنید؟ آیا می‌توانید هم‌زمان و در تمام بخش‌های بدن‌تان به‌عنوان یگانه میدان انرژی، آن را احساس کنید؟ تمرکز بر احساس کالبد درونی را برای چند لحظه ادامه دهید. درباره‌ی آن فکر نکنید، آن را احساس کنید. هرچه به آن توجه بیشتری بکنید، این احساس واضح‌تر و قوی‌تر خواهد شد و کم‌کم به‌گونه‌ای احساس خواهد شد که گویی هر سلول زنده‌تر شده است.

احساس کالبد درونی چیزی بی‌شکل، نامحدود و غیرقابل سنجش است. شما می‌توانید به‌طور عمیقی بر آن وارد شوید، زیرا هیچ محدودیتی وجود ندارد. اگر توجه‌تان را بر کالبد درونی حفظ کنید، در اکنون، ثابت باقی خواهید ماند و دیگر خودتان را اسیر ذهن و رویدادها نخواهید کرد. هنر آگاهی از کالبد درونی، شیوه‌ی جدیدی از زندگی و حالتی دائمی از ارتباط با هستیِ حقیقی را برای‌تان مقدور می‌سازد و به زندگی‌تان معنا و عمقی جدید خواهد بخشید که تاکنون برای‌تان ناشناخته بوده.

 

 

۷. با خودآگاهی و تسلط بر ذهن از رنج‌ها رها شوید

درست است که ما به ذهن نیاز داریم تا در این دنیا از آن استفاده کنیم، اما زمانی فرامی‌رسد که ذهن کاملا بر ما غلبه کرده و به‌صورت خودکار و خودبه‌خود عمل می‌کند و از همین نقطه است که درد و رنج و مشکلات آغاز می‌شود. بیشترین بخش رنج بشری غیرضروری است. تا وقتی‌که ذهن خودکار وجود دارد، رنج نیز وجود خواهد داشت. وقتی که ذهن در برابر آنچه هست مقاومت می‌کند، رنج زاده می‌شود. درسطح اندیشه، مقاومت شکلی از قضاوت، درسطح احساسات، نوعی منفی‌گرایی است. شدت رنج بستگی به میزان مقاومت دربرابر زمان حال دارد و شدت مقاومت نیز به چگونگی تعیین هویت شما با ذهن‌تان مربوط است. ذهن در تلاش دائمی برای انکار «لحظه‌ی اکنون» و فرار از آن است. بنابراین هرچه بیشتر بتوانید لحظه‌ی اکنون را بپذیرید، عاری از درد و رنج و آزاد از تسلط ذهن خودکار خواهید بود.

بسیاری از رنج‌های جسمانی نیز ناشی از انسداد انرژی حیات در اثر افکار مسموم در طول سالیان است. ذهن با تحمیل افکار خودبه‌خودی، که اکثرا منفی است؛ منجربه تداوم و ایجاد رنج بیشتر می‌شود. وقتی رنجی جسمانی دارید، تمام توجه خود را بر آن احساس درونی متمرکز کنید. آگاه باشید که درد جسمانی وجود دارد و آن را بپذیرید. قضاوت نکنید. با رنج خودتان تعیین هویت نکنید. هوشیار باقی بمانید و به مراقبت از آنچه در درون شما روی می‌دهد، ادامه دهید. نه‌تنها از رنج، بلکه از خودتان به‌عنوان کسی که درحال مراقبه روی آن است، آگاه باشید. این فرآیند نیرومند و درعین‌حال بسیار ساده است و باعث تغییر ماهیت رنج به خودآگاهی و التیام آن می‌شود.

 

 

۸. با توقف هم‌هویتی با ذهن از ترس‌ها رها شوید

با اینکه وجود ترس برای پیشگیری از خطرات لازم است، اما میزان زیادی از ترس‌های ما فقط ترس روانی است که مشکل‌ساز هستند. حالت روانی ترس فارغ از هر خطر عینی و حقیقی، دارای اشکال متعددی است: اضطراب، نگرانی، تشویش، حالت عصبی، فشار روحی، دلهره، وحشت و غیره. ترس روانی همیشه ناشی از فکر به چیزی‌ست که ممکن است اتفاق بیفتد، نه ناشی از چیزی که تاکنون اتفاق افتاده است. یعنی وقتی که شما در اینجا و زمان حال هستید، ذهن‌تان در آینده است. این خلأ و شکاف، باعث ایجاد تشویش و نگرانی می‌شود. بنابراین اگر شما با ذهن‌تان تعیین هویت می‌کنید و تماس با نیرو و سادگی زمان حال را ازدست داده باشید، خلأ ترس، همراه همیشگی شما خواهد بود، اما با قطع هم هویتی با ذهن و تمرکز براکنون و حضور کامل در لحظه‌ی حال، ترس‌های روانی شما منهدم می‌شود و احساس آرامش و شعف و سرور جای آن را خواهد گرفت.

 

 

۹. با پذیرش لحظه‌ی حال بر شرایط غلبه کنید

وقتی که شرایط بر وفق مراد ما نیست، دچار نارضایتی و درد و رنج می‌شویم. اگر می‌خواهید رنج و تأسف را از زندگی‌تان حذف کنید، در لحظاتی که چیزها «خلاف میل‌تان روی می‌دهند»، تمرین پذیرش و تسلیم بسیار کارساز است. در این شرایط، با پذیرش آنچه هست، سریع از تعیین هویت با ذهن آزاد شده و درنتیجه به هستی حقیقی خویش می‌پیوندید. تسلیم، یک پدیده‌ی کاملا درونی است. تسلیم به این معنی نیست که در بعد بیرونی شما نمی‌توانید فعالیتی بکنید یا شرایط را تغییر دهید، بلکه فقط بخش مربوط به زمان حال شرایط را باید بپذیرید. شما بدون اینکه هیچ برچسب ذهنی به شرایط این لحظه بزنید، آن را می‌پذیرید. این بدان معناست که هیچ قضاوتی از لحظه‌ی اکنون ندارید. بنابراین هیچ مقاومتی و هیچ منفی‌گرایی احساسی وجود نخواهد داشت. شما «بودن» این لحظه را می‌پذیرید. سپس وارد عمل می‌شوید و هر کاری که بتوانید انجام می‌دهید تا از شرایط نامطلوب خارج شوید.

درحقیقت، کیفیت خودآگاهی و حضور شما در این لحظه است که آینده‌ای را که تجربه خواهید کرد، تعیین می‌کند. درنتیجه، اگر می‌خواهید تغییرات مثبت در زندگی‌تان به‌وجود آورید، تسلیم شوید وگرنه هر عمل دیگری که انجام دهید، باعث درد و رنج بیشتری خواهد شد. هر عمل حقیقی، خلاق و مثبت از حالت تسلیم و حضور کامل در لحظه‌ی حال، زاده می‌شود.

 

 

چگونه بر ذهن خود مسلط شویم؟

چگونه بر ذهن خود مسلط شویم؟

 

چگونه بر ذهن خود مسلط شویم؟

نوروفیدبک آگاهانه

نوروفیدبک

مرکز مشاوره و آموزش آگاهانه

 

 

منبع: چطور

دیدگاه خود را ثبت کنید